هر انسانی باید بتونه چرایی وجود خودش رو در این دنیا پیدا کنه تا بتونه چشم انداز آینده اش رو بر مبنای اون تنظیم کنه. این دقیقاً همون چیزی هست که در جلسات برای حال ولی در آینده که توسط حبیب، یکی از همکاران من در مجموعه بررسی می شه.

در حال حاضر ما در دوره ششم این جلسات هستیم و قرار شده که در این دوره ما به عنوان یک تمرین به بررسی نقاط ضعف و قوت خودمون بپردازیم و بعد درباره اون ها با هم گروهیمون بحث و گفتگو کنیم. از شما دعوت می کنم که این متن رو تا انتها مطالعه کنید تا متوجه بشید که بررسی نقاط قوت و ضعف خودمون چه اندازه می تونه به ما کمک کنه.

 مروری بر نقاط اوج و فرود زندگی من

قبلاً در نوشته هام به این موضوع اشاره کردم که رشته تحصیلی من در دانشگاه رشته دامپزشکی بوده که علاقه ای به اون نداشتم و به همین دلیل وقتی صحبت از این شد که نقاط ضعف و قوت خودمون رو لیست کنیم، من اول به یاد همین موضوع افتادم.

راستش رو بخواید من به امید این که در رشته پزشکی یا داروسازی قبول بشم، به مدت 3 سال پشت کنکور ماندم. اما در نهایت نتونستم موفق بشم و به همین دلیل زمانی که در سال 92 توی رشته دکترای حرفه ای دامپزشکی دانشگاه آزاد پذیرفته شدم، تصمیم گرفتم این رشته رو ادامه بدم. اما وقتی وارد دانشگاه شدم، تازه متوجه شدم که اصلاً برای این رشته ساخته نشدم و علاقه ای بهش ندارم. به همین دلیل انتخاب این رشته رو بزرگ ترین نقطه ضعف زندگیم می دونم.

اما قضیه به همین جا ختم نمی شه. می تونم بگم آشنایی با دو دوستی که بسیار همراه و رفیق بودن و باعث شدن که روزهای خوبی رو در کنار اونها سپری کنم، به نوعی نقطه قوت زندگی من بود.

از طرف دیگه مادر من به دلیل تجربه طولانی خودش در حوزه کودک و این که بی علاقگی من به این رشته رو می دید، تصمیم گرفت که کاری در رابطه با کودکان که علاقه همیشگی من بود راه بندازه. به همین دلیل ما موسسه خلاقیت کودک رو راه اندازی کردیم و من اکثر اوقات بعد از کلاس های دانشگاه، وقت خودم رو در این موسسه می گذروندم.

این موسسه با همه بالا و پایین هایی که داشت باعث شد که تجارب زیادی در حوزه کودک به دست بیارم و حتی اجتماعی تر بشم، چون ما روزانه با والدین زیادی در ارتباط بودیم و طبعاً همین ارتباطات باعث شد که من روابط گسترده تری رو تجربه کنم و به انسان اجتماعی تری تبدیل بشم.

اون دوران هم گذشت تا اینکه اسفند ماه سال 99 به دلیل شیوع بیماری کرونا کسب و کارهای زیادی دچار مشکل شدن و ما هم یکی از همون کسب و کارهایی بودیم که به خاطر این که نگران سلامتی کودکان بودیم، مجبور شدیم تسلیم کرونا بشیم و موسسه رو تعطیل کنیم.

شاید برای من که کار با کودکان رو خیلی دوست دارم و فکر می کردم بعد از پایان دانشگاه این شانس رو دارم که در همین حوزه فعالیت کنم، این تعطیلی یک نقطه تاریک به حساب می اومد.

به علاوه این تعطیلی نابهنگام باعث شد که احساس کنم به بن بست خوردم، چون به هر دری که می زنم بسته میشه. طبیعتاً خیلی احساس بدی داشتم، ولی به هر حال چون کلاس های دانشگاه هم مجازی شده بود و من مجبور نبودم که در فضای دانشگاه حضور پیدا کنم، سعی می کردم سرم رو با کارهای مختلف گرم کنم تا از اون فضای غمگین خارج بشم.

چند ماهی به همین شکل سپری شد تا برادرم به من پیشنهاد داد توی دوره آموزش تولید محتوا که توسط یکی از دوستانش به نام نیما اسماعیلی (مجتبی) برگزار میشد، شرکت در اون دوره باعث شد من از سال 1400 به پیشنهاد مدیر مجموعه یعنی نیما (مجتبی)، به عنوان کارشناس تولید محتوا با دو مجموعه تاسیسات 24 ساعته و شادیکار همکاری کنم و مسیر کاری زندگی خودم بر همین مبنا طراحی کنم.

داستان مفصل حضور در دوره تولید محتوا رو توی بخش اول دست نوشته هام به نام داستان محتوا نویسی من براتون تعریف کردم که برای خوندنش می تونید روی لینک مطلب بزنید.

 

آیا نقاط ضعف می توانن به نقاط قوت تبدیل بشن؟

اما در ادامه این که نقاط ضعف و قوت خودم رو گفتم، می خوام اون ها رو از نگاه هم گروهی خودم یعنی مصطفی، هم بررسی کنم تا شما هم متوجه بشید که گاهی یک نقطه ضعف به ظاهر بزرگ، چطور می تونه نقاط مثبت رو در آدم ایجاد کنه و حتی مسیر صحیح زندگی رو نمایان کنه.

از دید مصطفی انتخاب رشته دامپزشکی باعث شد که من بسیار ناامید بشم. اما حضور دوستان و مادری دلسوز در کنار من و تصمیم مادرم به تاسیس موسسه خلاقیت کودک باعث شد که زندگی من رنگ دیگری پیدا کنه. شاید اگر رشته دامپزشکی نبود، هیچ وقت موسسه ای هم تاسیس نمی شد و من نمی تونستم تجارب خودم رو توی حوزه کودک بیشتر کنم و با آدم های زیادی ارتباط برقرار کنم و اجتماعی تر از گذشته بشم.

اما تعطیلی موسسه به دلیل بیماری کرونا باعث شد که من دوباره در یک سراشیبی قرار بگیرم و احساس ناراحتی و افسردگی بر من غالب بشه.

ولی باز هم همه چیز سیاه رنگ باقی نموند و این جا حضور برادرم و دوره تولید محتوا باعث شد که من دوباره نقطه اوجی رو تجربه کنم و در نهایت مسیر شغلی خودم، یعنی کار در حوزه محتوا رو پیدا کرده و در همین مسیر پیشرفت کنم.

پس می تونیم نتیجه بگیریم که اگر رشته دامپزشکی نبود، هیچ وقت نقاط مثبت دیگه ای مثل تاسیس موسسه کودک و کار در حوزه تولید محتوا اتفاق نمی افتاد. بنابراین می بینیم که نقطه ضعف من به نوعی دریچه ای به روی آینده ای روشن برای من بوده و تونسته من رو در مسیر درستی هدایت کنه.

حتماً شما هم در زندگی خودتون نقاط ضعفی دارید که شاید بدون این که متوجه شده باشید شما رو در مسیری قرار دادن تا بتونید نقاط اوج زندگی خودتون رو پیدا کنین. پس شما هم سعی کنین که این تمرین رو انجام بدید. بهتون قول می دم که نه تنها پیشمون نمی شید، بلکه می تونید آینده روشن تری برای خودتون ترسیم کنید.

اشتراک گذاری این صفحه