ماجرای من از مهر ماه 1399 با پیشنهاد برادرم شروع شد. برادرم به من پیشنهاد کرد که برای شرکت در دوره کارآموزی محتوا تاسیسات 24 ساعته شرکت کنم. قرار بود این مجموعه، دوره ای رو به صورت رایگان برای آموزش تولید محتوا برگزار کنه که یکی از شروط مهم شرکت در اون دوره این بود که حداقل روزی 8 ساعت از زمان خودم رو به مطالعه و کارهای مرتبط با دوره اختصاص بدم.

حقیقتش نوشتن چیزی بود که همیشه آرزوی تجربه اون رو داشتم و می خواستم یادش بگیرم. به همین دلیل وقتی متوجه شدم که این دوره رایگان هست، تصمیم گرفتم که امتحانش کنم و به نوعی خودم رو محک بزنم. پیش خودم فکر کردم اگر از دوره راضی بودم که فبهاالمراد، اما اگر هم ناراضی بودم، باز هم چیزی رو از دست ندادم، چون در اون زمان به خاطر شیوع کرونا و تعطیلی کلاس های دانشگاه فرصت آزاد زیادی داشتم و چی از این بهتر که به جای به بطالت گذراندن وقتم چیزی حتی محدود یاد می گرفتم.

این شد که به توصیه برادرم در دوره شرکت کردم و حتماً در ادامه می گم که نه تنها پشیمان نشدم، بلکه خیلی هم خوشحال هستم که این دوره رو گذراندم. بالاخره بعد از پر کردن فرم پرسشنامه مخصوص و فرستادن روزمه شخصی خودم برای مدیر مجموعه، جلسه ای با حضور مدیر و بقیه کارآموزان دوره برگزار شد تا با هم بیشتر آشنا بشم.

طی صحبت هایی که کردیم قرار شد هر کدوم از ما برای شروع کار یک وبلاگ شخصی درست کنیم و تا 5 روز، روزانه حداقل یک متن 500 کلمه ای بنویسیم و بعد از انتشار، اون پست رو برای مسئول برگذاری دوره بفرستیم.

از همین جا اولین قدم سخت ماجرا شروع شده بود. با وجود این که من به نویسندگی علاقه داشتم، اما سابقه خاصی در نوشتن نداشتم و فقط بعضی وقت ها مطلب کوتاهی برای کپشن پست هام در فضای مجازی یا شعرهایی کوتاه نوشته بودم. برای همین به جرات می تونم بگم که روزانه نویسی و انتخاب موضوع برای اون کار سختی بود.

اما بالاخره با هر سختی که بود، تونستم از این آزمون سربلند بیرون بیایم و ادامه دوره رو بگذرونم. البته ناگفته نمونه که با وجود سختی هایی که داشت، تجربه خیلی شیرینی بود. آخر سر از بین تموم افراد شرکت کننده در دوره فقط من موندم.

در مرحله بعدی یک گروه تلگرامی ساخته شد که مدیر مجموعه و تسهیلگر دوره در اون حضور داشتن. راستش رو بخواید بعد از تشکیل گروه و مباحثی که در اون جا مطرح می شد، من تازه متوجه شدم که روزانه نویسی، بخش ساده ماجرا بوده.

هر چند من همیشه مطالعه کردن رو دست داشتم، اما حالا باید مطالبی رو مطالعه می کردم که تا به حال درباره اون ها چیز زیادی نشنیده بودم. برای شروع مطالعات قرار شد که از سایت متمم استفاده کنم و بر اساس درسنامه های اون پیش بروم تا در مسیر درست آموزش محتوا قرار بگیرم.

جالبه بدونید که سایت متمم، علاوه بر درسنامه های مفید خودش، تمرین هایی در پایان هر درس داره که در بیشتر مواقع برای دسترسی به درس های بعدی باید حتماً اون تمرین ها رو انجام بدی. من به توصیه مجتبی اسماعیلی، مدیر مجموعه، هم تمرین ها رو حل می کردم و هم نظرات بقیه کاربران رو میخوندم تا با مثال های بیشتری آشنا بشم و درک بهتری از مطالب داشته باشم.

طبیعتاً در شروع کار، جواب دادن به سوال ها و چالش هایی که در پایان درسنامه های متمم وجود داشت، کار سختی بود، چون تقریباً من هیچ آشنایی با تولید محتوا نداشتم. اما خوندن نظرات بقیه کاربران به من کمک می کرد تا بتونم حداقل به یک پاسخ ابتدایی برسم. البته ناگفته نمونه که هر زمان هم به جواب نمی رسیدم از راهنمایی های مدیر مجموعه و تسهیل گر دوره استفاده می کردم تا به پاسخ رو پیدا کنم.

این رو هم بگم که آموزش های من تنها به درسنامه های متمم محدود نمی شد و من باید علاوه بر خوندن درس های متمم، روزانه نویسی هم انجام می دادم و کتاب ها و فایل های آموزشی که در گروه فرستاده می شد رو مطالعه می کردم.

شاید تنظیم این موارد کار سختی بود، اما فرستادن گزارش کار روزانه به من کمک می کرد که تا با کمک تسهیلگران دوره، ضعف های مسیرم رو متوجه شوم و بتونم اون ها رو بهبود بدم. به همین دلیل هست که می تونم بگم که تمام لحظات این دوره، نکات آموزشی زیادی برای من داشت و باعث شد که با دنیایی جدید و دوست داشتنی آشنا بشم.

رشته دانشگاهی من دامپزشکی بود و من هیچ علاقه ای به اون رشته نداشتم. به همین خاطر این دوره و آموزش هاش به من کمک کرد تا از اون فضا فاصله بگیرم و به دنیایی وارد بشم که به اون علاقه دارم.

در این دوره تمام مطالبی که من در وبلاگ شخصی خود می نوشتم از نظر نوع نوشتار، لحن و علائم نگارشی با کمک تسهیگر دوره بررسی میشد تا من بتونم روز نوشته های بهتری بنویسم. البته این رو هم صادقانه بگم که قبلاً به شدت کمال گرا بودم، اوایل از این که از نوشته هام ایراد می گرفتن، ناراحت می شدم. البته نه به این خاطر که چرا اشکالات کار به من گفته می شد، به این دلیل که برای خودم حق خطا و اشتباه کردن قائل نبودم و به همین خاطر خودم رو سرزنش می کردم.

ولی به مرور زمان متوجه شدم که اگر بیش از اندازه خودم رو برای ایراداتم آزار بدم، هم چیزی یاد نمی گیرم و هم اینکه روز به روز نسبت به نوشتن دلسردتر می شم. پس تصمیم گرفتم که حس کمال گرایی خودم رو کمرنگ تر کنم و تلاش خودم رو بیشتر بر روی یادگیری متمرکز کنم.

ثمین خطیبی- کارشناس محتوای تاسیسات 24 ساعته

اشتراک گذاری این صفحه